امام حسین

نــــام تــو دواى درد اســـــت حــسـیـن
بــى یــاد تـو بین که چهره زرد است حسین
عـشــق تـــو مـرا ز خـویش بیـگانه نـمــود
بـى عشـق تو بین که سینه سرد است حسین

بـا عـشـق حـسـین هـر که سـر و کار ندارد
خـشـکـیـده نـهـالـیـسـت، پـر و بال ندارد
مـا غـرق گـنـاهـیـم و ز آتــش بهـراســیـم
آتــش به مـحـبـان حـسـیـن کـــار نــدارد

به سـر غیــر از تو سـودایی نـدارم یا حسین
بـه دل جـــز تــو تـمـنایی ندارم یا حسین
خـــدا دانـــد کـــــه در بــازار عـشـقـت
بـه جـز اشـک هـیچ کالایی ندارم یا حسین

اشــکم ز هـجــر روی تــو خـوناب شـد حسین
مــویـم ز غــصــه، رشتـه‌ی مهـتاب شـد حسین
هـــر جــــا کــــــنـار آب نـشـسـتـم ز داغ تـو
از بـس که ســوخــتــم، جــگـرم آب شد حسین

فــرمــانــده عــشـاق ، دل آگاه حسین است
بـیـراهـه مـرو! سـاده تـریـن راه حسین است
از مـردم گـمـــراه جــــهـان راه مـجویـیـــد
نــزدیـــک تــریــن راه بــه الله حسین است

آب از گـــذر زمــــان نــمـی‌خــواست حسین
از هــیــچ کــســی امان نمی خواست حسین
آرامــش تـــشــنــــگان نمی خواست حسین
جــانـان شــده بـود جان نمی خواست حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *